قبلاً شایعاتی چون شایعه استعفای خودم و تهمتهای متعدد را شنیده بودم، اما بیان این دلیل تعجبم را بیشتر کرد.
جامعه باید بهگونهای باشد که پیش از آنها ناعدالتی رخ دهد و ستمی واقعی شود یا جرم و فساد وقوع پیدا کند، چنان فرهنگ عمومی آن نسبت به عدالت اجتماعی حساس باشد، که همۀ این امور به عنوان ناهنجاری اجتماعی تلقی شود و آحاد جامعه نسبت به آن حساس باشند. این همان جنبۀ پیشگیرانه است که جامعه مراقب و محافظ از عدالت و کیان خود است
مردم یک جامعه بهویژه جامعۀ مسلمانان و مومنان، با جامعه را چون خانۀ خود قلمرو و حریم خود تلقی کنند و برقراری عدالت را در خود به عنوان تکلیف شرعیِ اجتماعی و جمعی ـ چون تکلیف اقامۀ نماز و انجام روزه ـ تکلیف الهی بدانند، حداقل آن وظیفه و تکلیف نظارتی و امر به معروف و نهی از منکر است، اما عدالت به مثابۀ توزیع قدرت، مشارکت فعالانه در برقرار عدالت است، نه فقط محافظت از جامعه در مقابل فساد و ستم و بزه.
برای فهم حقیقت عدالت باید به این نکته توجه شود که مردم یک جامعه به منزلۀ ذیسهمان و کنشگران اجتماعی جز ذینفعان عدالت محسوب میشوند، و در این جهت حق دارند
عدالت خودش هدف نیست، بلکه هدف میانه و راهبردی برای تحقق هدفی والاتر و اصلی است. به تعبیری هدف از وضع قوانین و مقررات و اجرای آنها برقرار عدالت است
عدالت به مثابۀ توزیع ثروت است که نگاه جامعتری به عدالت دارد،
هر قانونی که موجب ظلم و بیعدالتی یا فساد شود، بلکه موجب رسیدن جامعه به عدالت نشود، نامشروع است و باید کنار گذاشته شود. زیرا عدالت معیار قانون و معیار مشروعیت کارگزار نظام اسلامی است.
سلمان یک شاهزاده ایرانی بود که با پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و به دست ایشان زنده شد و از عالم ولایت طاغوت به ولایت الهی پیوند پیدا کرد و از حواریون و خواص اصحاب شد تا جایی که مدال «السلمان منا اهل الببت» را گرفت.