مشکل امروز ما نشناختن اسلام ناب است و همین نکته باعث شده است که مردم به حاشیه رانده شوند و تکلیف ما آن است که مکتب امام و اسلام ناب را به مردم بشناسانیم، در آن صورت است که مردم وارد میدان میشوند و دولت اسلامی و جامعۀ اسلامی تحقق مییابد. زیرا مردم ما مومن، انقلابی، فعال هستند، اما از سیاست به معنای درست آن و مقاصد الهی دور نگهداشته شدهاند
جامعه باید بهگونهای باشد که پیش از آنها ناعدالتی رخ دهد و ستمی واقعی شود یا جرم و فساد وقوع پیدا کند، چنان فرهنگ عمومی آن نسبت به عدالت اجتماعی حساس باشد، که همۀ این امور به عنوان ناهنجاری اجتماعی تلقی شود و آحاد جامعه نسبت به آن حساس باشند. این همان جنبۀ پیشگیرانه است که جامعه مراقب و محافظ از عدالت و کیان خود است
در اسلام اسراف حرام اعلام شده، حتی برخی مراجع می گویند اگر هنگام خواندن نماز متوجه شدید انرژی مازادی هدر می رود باید نماز را شکست و از هدر رفت انرژی جلوگیری کرد، اما با این حال دولت یارانه های به مردم می دهد که عمده آنها توسط سرمایه داران مصرف می شود و این نشان بی عدالتی است
خواست و طلب عدالت حق و تکلیف تکتک مردم است و اگر مومنان از این حق خود استفاده نکنند و به تکلیف شرعی خود عمل ننمایند، در فساد و ستم بهوجود آمده شریک هستند،
عدالت خودش هدف نیست، بلکه هدف میانه و راهبردی برای تحقق هدفی والاتر و اصلی است. به تعبیری هدف از وضع قوانین و مقررات و اجرای آنها برقرار عدالت است
سیرۀ عملی پیامبران الهی ـ که قرآن به آن ناطق است ـ آن بوده که با جریان کفر و شرک و طاغوت در بستر اجتماع مبارزه میکردند و تلاش داشتند که ایمان را در جامعه و بستر اجتماع حاکم کنند. بنابراین هدف عالی پیامبران الهی در بستر اجتماع تحقق مییابد
ما نیازمند انقلابی درونی در فقه برای فهم عدالت اجتماعی هستیم. پایۀ این انقلاب و تحول درونی، تحول بیرونعلمی یا فلسفی است که در حکمت عملی ریخته میشود تا تفکر اجتماعی ما را از جمود و تحجر بیرون بیاورد؛ و نظام سیاسی ما را از نظام اسلامی به دولت اسلامی متحول کند و عدالت اجتماعی را در همۀ روابط دولت ـ ملت؛ ملت ـ ملت، و قوانین و مقررات حاکم نماید.
عدالت اجتماعی یک هدف راهبردی است که با آن توحید بسط پیدا میکند و معنویت گسترش مییاید و کرامت انسانی تأمین میشود.