بدون تردید، سیاست اصلی دو جناح و وابستگان آن در ارکان کشور، حذف، طرد و تخریب جریان احمدینژاد از تریبونها و رسانههای کشور بود و همچنان این سیاست ادامه دارد. جریان حامی احمدینژاد به یکباره با شدیدترین و ناجوانمردانهترین تخریبها و بگیروببندها روبرو شد و در همه جا با تهدید، طرد و حذف با آنها برخورد شد. شرح این ماجراها طولانی است و فعلا در این یادداشت از آن گذر میکنم.
شگفتآور است که جریان حامی احمدینژاد در این دوران تاریک، نور امید را همواره زنده نگه داشت و لحظهای درباره آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی دچار تردید نشد. این اتفاق در تاریخ معاصر ایران بینظیر است زیرا از یک طرف، جریانی که قربانی انتقامگیری شد دست به خشونت نبرد و هیچوقت به فکر انتقامگیری نیفتاد و از طرف دیگر با وجود تهدیدها، تخریبها و بگیروببندها نه تسلیم شد، نه سکوت کرد و نه به فکر خروج از نظام، براندازی و اپوزیسیون شدن افتاد.
از یک طرف چه کسی تردید دارد که در طول ۱۰سال گذشته جریان احمدینژاد شجاعانهترین نقدها را نسبت به وضعیت موجود بیان کرده و اجازه نداده شعله امید خاموش شود؟ چه کسی تردید دارد که در طول ۱۰سال گذشته جریان احمدینژاد از حق مردم با تمام قدرت دفاع کرده و اجازه نداده پروژه سیاستزدایی در جامعه ایرانی به همه اهداف خود برسد؟
و از طرف دیگر چه کسی تردید دارد که جریان احمدینژاد یکی از مهمترین موانع فروپاشی اجتماعی، انفجار گسلهای اجتماعی و به خطر افتادن وحدت ملی و سرزمینی است؟ تنها جریان احمدینژاد بود که تلاش کرد تعادل را در جامعه حفظ کند و هم به وظایف اسلامی و انقلابی به درستی عمل کند و هم وظایف ملی و میهنی خویش را به فراموشی نسپارد.
جریان احمدینژاد ثابت کرد میتوان در شرایط سخت محافظهکار نبود و انقلابی ماند. میتوان شجاعانه، صادقانه و شفاف عمل کرد و مصلحت را هم حفظ کرد. میتوان جسور بود اما بیادبی و حرمتشکنی نکرد. میتوان ساختارها، عملکردها و رفتارها را براساس تجربیات و کارهای کارشناسی مورد نقد قرار داد اما برانداز و اپوزیسیون نشد.
جریان احمدینژاد هیچگاه شرح خدماتش را برای انقلاب اسلامی، نظام و مردم فاکتور نخواهد کرد زیرا تنها به تکلیف دینی و ملی خود عمل کرده است.
امروز رهبری دوباره درباره امیدآفرینی سخن گفت. چه کسی تردید دارد که تنها جریان احمدینژاد حامل امیدهای واقعی در جامعه ایرانی است؟ ماموریت ما تلاش برای تحقق آیندهای روشن برای ایران است