شنیدم روزگاری این چنین پند
که مانایی نداری، مثل و مانند.
خدا عالم بود از حال انسان
بداند دل بُوَد جایگاه احسان
به روز بی کسی ،او مونسم شد.
کشید دست محبت او کَسم شد.
مرا ایمن بساخت از دیو آفات.
مرا هجرت بداد از کوی حاجات
تجلی کرد بدل در هر زمانی
مرا فارق بکرد از بدگمانی.
چو شبها آمدند ، خواندم به رویا
مرا آسوده ساخت چون صوت دریا
فنا از آن خلق باشد، بقایی.
اگر خالق فنا گیرد،چه نایی؟
ندیدم مالکی با این کرامت
به حق شایسته ایی بر این زعامت.
به خوبی مطلقی ، امن الیجیبا
ثنا گویت منم ، شاهم ، حبیبا.
نه آگاهیست مرا از کارهایت.
نه پیدایی بود اسرار هایت.
وکیلم چون تویی، من را کفایت.
اگر خواهی کنم، جانم فدایت.
هدایت می کنی بر روشنایی.
ز ما دور ساز دگر این بی نوایی.
درونم روشنی ده ،با نوایت
به جانم جلوه کن با نغمه هایت.
چو در دل حاکمی، دل استواراست.
نهاد چون بی…
چه مستکبر ز رایت بی نوا شد.
چه بی جانی ز امرت با خدا شد.
به دولت می بری،مستضعفان را
تو از تخت می کشانی ظالمان را
تو منصب می دهی، منصب بگیری
تو را خواندم دمادم بی نظیری.
به نظم کردی جهان را از خموشی.
گناهان را ز ابصاران بپوشی.
ز بس نیکی رب ،گردیده بسیار
زبانم بی رمق، افتاده از کار.
ز بس نیکی به درگاهت فراوان
ز کار افتاد دگر این سرخ چرخان.
مرا ثابت نما، بعد از هدایت.
تحول من نخواهم بی ولایت.
همان روزی که در گورم گذارند.
مرا در بیت بی نورم گذارند.
ز نو قبرم، ز نورت آشنا کن.
مرا بر جود مهرت مبتلا کن.
حدیثی ده که شب بیمی نباشد.
به قبرم آن ملک خوش خو بیاید.
خدایا خود گناهم را بپوشان.
امیدم ده به آن ایام خُسران.
گواهی ده که بر من سخت نگیرند
چو بی مالم، ز من آن رخت نگیرند.
ز اندک توشه ایی چیزی ندارم.
مرا پاینده ساز آخر به کارم.
احمدرضا ریگی از رمضان می گوئید…
رمضان و روزه در اشعار حافظ شیرازی و دیگر شعرای ما جایگاه و منزلت ویژه دارد و در کنار مسائلی همچون عشق و هجران ، از مضامین اشعار شعرای ایرانی و مسلمان ، پرداختن به سوژه های الهیاتی است
لینک کوتاه : https://nofeh.ir/?p=1383
- نویسنده : احمدرضا ریگی
- ارسال توسط : هیئت تحریریه نوفه
- 303 بازدید
- يک دیدگاه
خیلی خیلی عالی بود
واقعا لذت بردم
درود به آقای ریگی عزیز