به گزارش نوفه، ماجرای ترور سردار سلیمانی بعد از گذشت ۲ سال یکی از گرههای باز نشده است. اگرچه با اعلام رسمی دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، عامل این ترور مشخص شد، اما چگونگی و مسائل پشت پرده در وقوع آن، حداقل برای مردم همچنان نامشخص است.
فیاض زاهد، فعال سیاسی اصلاحطلب، در بخشی از یادداشتی که در روزنامه اعتماد منتشر کرد، بیاطلاعی سرویسهای امنیتی در منطقه از ماجرای ترور سردار سلیمانی به خصوص سرویس امنیتی روسیه به عنوان یک قدرت جهانی و در تقابل با آمریکا را بعید دانسته است.
فیاض زاهد در یادشت خود نوشت: توصیهای به رئیسجمهور کردم که بهتر است حالا در مذاکرات مستقیم با آمریکاییها گفتوگو کنند. به این دلیل که اگر تا حالا ایران ملاحظات پرستیژی یا سیاسی داشته الان شرایط پس از ۱۰ دور مذاکره تغییر کرده است.
در آنجا توضیح دادم که ایران نباید تمام تخممرغهای خود را در سبد روسیه یا هر کشور دیگری بگذارد. در این موضعگیری مشخصاً اشاره به روسیه داشتم چرا که این کشور در ۲۰۰ سال گذشته استراتژی ثابتی را در قبال ایران در پیش گرفته است.
در آنجا به نکتهای اشاره کردم که همیشه محل تردید من بوده است، به دلیل این که در جوانی انسان ماجراجویی بودم و تجربه جنگ را با پوست، گوشت و استخوان از نزدیک لمس کردم. مقداری هم مطالعات بینالمللی به من میگوید سرویسهای کشورهای پرقدرت دارای پروتکلهای امینتی خاصی هستند و همیشه با هم ارتباطات نوشته و نانوشته دارند؛ [از] سرویسهای بلوک غرب که معمولاً مهمترین آنها در سرویسهای فرانسه، آمریکا، انگلستان و آلمان و اقمار آنها تعریف میشوند [تا] سرویس کشورهای بلوک شرق که با وجود فروپاشی پیمان ورشو در دهه نود میلادی همچنان در ارتباطاتی نانوشته با هم قرار دارند. نمونه آن در ماجرای قزاقستان قابل مشاهده است. نیروهایی که از سوی روسیه حضور دارند اگر چه صداوسیمای ما نام آنها را صلحبانان میگذارد، اما در عمل نیروهای سرکوبگر روسیه برای سرکوب تظاهرات مردم قزاقستان وارد شدند و تا به حال صداها نفر کشته شدهاند.
در آن نوشته میخواهم به این نکته اشاره کنم که اساساً اینها در کشورهای رقیب هم برای این که برای خودشان مشکل ایجاد نکنند، پروتکل دارند؛ مثلاً در ماجرای بحران موشکی در خلیج خوکها در کوبا آنها پذیرفتند که بر اساس معاهدات با آمریکا مساله موشکهای هستهای همگام و در تعادل و بالانس با یکدیگر قرار دهند و آن را «صلح مسلح» نامیدند؛ یعنی با مسلح شدن جلوی وقوع جنگ را میگرفتند.
سرویسها هم برای اینکه تداخل ایجاد نشود و به هم آسیب نزنند یا در نقاط مورد تخاصم به هم کمک کنند، علیرغم اینکه میتوانند رقیب هم باشند، در جاهایی هم میتوانند با هم کار کنند. بر این اساس، نمیتوانم بپذیرم که در کشوری که مسئولان رسمی آن کشور (چه در عراق و چه در سوریه) یک ژنرال عالیرتبه کشور دیگری را دعوت کنند و سیآیای عملیات برونمرزی به دستور ترامپ اجرا کند، آن هم عملیات حذف سردار قاسم سلیمانی را و سرویس اطلاعاتی روسیه مطلع نباشد.
پذیرش این در عرف حوزه امنیتی خیلی بعید به نظر میرسد. بدون تردید حتماً موساد در جریان عملیات بوده و بر اساس گزارشی که یکی از خبرنگاران آمریکایی آن را منتشر کرد، جدا از موساد حتی در اربیل هم برخی از نیروهای دولت کردستان در جریان عملیات قرار داشتند. به طور مشخص تکتیراندازهایی که در بیرون فرودگاه با دوربینهایی که روی تفنگهای قناصه بود مستقیماً به کاخ سفید راپورت میدادند.
لذا فرض من این است که دولت روسیه نسبت به حضور سردار سلیمانی در سوریه دچار مشکل شده بود. بنا به آنچه که بعداً حسین مرعشی به زبان آورد و من تلویحاً در سرمقاله به آن اشاره میکنم، در ملاقاتی که با سردار سلیمانی داشت تعبیری به کار برد که آقای ناطقنوری هم از آن در جای دیگری استفاده کرده است و آن زمانی است که وقتی بحران در سوریه کنترل شد، روسیه به هیچ وجه یک متحد بامعرفت و باپرنسیپ نبود. بخشهای زیادی از پایگاه ایران توسط اسرائیل بمباران شد، در حالیکه آنجا موشکهای اس-۳۰۰ و اس-۴۰۰ بود و اگر قرار به مقابله بود، این امکان وجود داشت.
معتقدم وقتی سردار سلیمانی بر اساس یک ماموریت رسمی از دمشق پرواز میکند و به عراق میآید قطعاً سرویس امنیتی آمریکا [در جریان ترور او] (اینکه کدام بخش این عملیات را اجرا می کردند، پنتاگون یا سیآیای را نمیدانم) به سرویسهای امنیتی روسیه اطلاع داده، کاخ سفید حتماً کرملین را در جریان این عملیات قرار داده است.
فکر میکنم حذف سلیمانی به عنوان یک بازیگر بسیار موثر هم در ماجرای سوریه هم در منطقه خاورمیانه و هم تصویری که قاسم سلیمانی از روسیه و مقامات داخلی ایران ارائه میداد، نارضایتیهایی را ایجاد میکرد که به صورت استراتژیک به نفع منافع روسیه نبوده است.
حداقل اینکه روسیه در این ماجرا باید مورد پرسش قرار گیرد حالا یا توسط روزنامهنگار مستقل یا توسط سرویس امنیتی ایران. اگر امروز اولویت روابط با روسیه مهم است، حداقل ایرانیها میتوانند روی این متمرکز شوند و پرسشهای دقیقی مطرح کنند. این موضوعی نیست که در آینده ایرانیها به راحتی بتوانند از آن چشمپوشی کنند.
ماهیت آن نوشته و نگرش من این است که ما نباید همه تخممرغهای خود را در سبد یک کشور خاص بگذاریم. اینجا من روسیه را نشانه گرفتم، اما هیچ فرقی بین روسیه، چین، آمریکا، فرانسه و دیگر کشورها نیست.
شما در ماجرای قفقاز دیدید که حتی یک کشور کوچک مثل آذربایجان هم اگر احساس کند از ثبات لازم برخوردار نیستید، میتواند برای شما بر اساس منافعی که خود تعریف میکند، بازی جدیدی را تعریف کند.