
رفتم دانشگاه هرات. روز اول تحصیلیِ بعد از جنگ است. مسئولی از دانشگاه گفت نصف نیامدند. برخیشان شاید کلا نیایند؛ از ترس و بیاعتمادی.
جلوی درب، سدهای بتونی بود. گفتند بعد از کشتار دانشگاه کابل، برای حفاظت گذاشتند. جلوی درب خطاب به دانشجویان نوشته بود:
«از آوردن کلاشینکف خودداری کنید!»
.
حیاط دانشگاه نقلی و زیباست. تا میخواهم از خانمها عکس بندازم، بلافاصله روی برمیگردانند! مانتویی و چادری هم ندارد. کلا در افغانستان خانمها بسیار حساسند که ازشان عکس گرفته شود، ریشه در فرهنگ سنتی دینی دارد.
با قوانینی سختی که برای تداخل کلاسهای خانمها و آقایان گذاشتند، دانشگاه تصمیم به تقسیم روزهای زوج و فرد کرده. کلاسهای زیر ۱۵ نفر مختلط لکن پردهای در وسط نصب میشود. استاد مرد هم مانعی ندارد.
مسئول آموزش، بخشنامه جدید را توضیح داد:
«پوشیه، چادر، دستکش؛ هرسه هم مشکی.»
دختری چادری اعتراض کرد:
«من خودم محجبهام. اما این آییننامه که گذاشتند توهین به ماست. اصلا کجای اسلام گفته، پوشیه؟ کجای اسلام گفته رنگ مشکی؟»
مسئول مانده بود چه بگوید. همه را دعوت میکرد به آرامش: «همین که دانشگاه باز شده را خداروشکر کنید. حالا فکر کنید ماسک زدهاید!»
بندهخدا میخواهد یکطوری ماستمالی کند. اما دوباره خانمها اعتراض کردند. استاد گفت «آرام باشید، الان کشور ناپایدار است. هدف اول ما باید این باشد که نگذاریم دانشگاه تعطیل شود.»
یاد حرفهای مسئول فرهنگ هرات افتادم که بهم گفت اجباری به پوشیه نیست. حالا دستکش هم اضافه شده!
گرچه تالوان از عدم حضور خانمها بدون محرم در ۲۰سال پیش، رسیده به پذیرش حضور خانمها در دانشگاه، اما بازهم نمیشود بیمهابا به حرفهایش اعتماد کرد. بایستی ماند و به انتظار آینده نشست…
این مهمترین فاکتور برای قضاوت است.
