• امروز : چهارشنبه - ۲۴ بهمن - ۱۴۰۳
  • برابر با : 14 - شعبان - 1446
  • برابر با : Wednesday - 12 February - 2025
14
سید مهدی موسوی:

لزوم مشارکت حداکثری

  • کد خبر : 1329
  • ۰۶ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۶
لزوم مشارکت حداکثری

چرا مشارکت مردم در انتخابات بر انتخابات اصلح اولویت و ارجحیت دارد؟

«لزوم مشارکت حداکثری»
مقام معظم رهبری: « انتخابات همیشه حائز اهمیت است در بعضی از مقاطع اهمیت بیشتری دارد توصیه من به مردم عزیزمان این است که همه شرکت کنند.در انتخابات هم هر کس ایران را دوست دارد هر کسی که جمهوری اسلامی را دوست دارد هر کسی که شکوه و عظمت و عزت ملی را دوست دارد در انتخابات شرکت کند.»
علی‌رغم توصیه و تأکید همیشگی و دائم مقام معظم رهبری مبنی‌بر لزوم مشارکت حداکثری مردم در تمامی انتخابات‌ها ولیکن عمده دوستان انقلابی غالباً بر این باورند که هرچقدر حضور مردم در انتخابات کم‌رنگ‌تر باشد به نفع نامزد جریان انقلابی است و منجر به پیروزی نامزد اصلح خواهد شد. پرواضح است این نوع نگاه دوستان به مقوله حضور مردم در انتخابات در تضاد کامل با منویات رهبری است و نشان از یک خطای فاحش در مبانی نظری و نوع نگاه به مردم در حکومت اسلامی است. قصد دارم در این مجال به‌صورت اجمالی نگاهی به نقش و تاثیر مردم در نظام اسلامی بیندازم. برخی خواص با سوءبرداشت از تعبیر قرآنی «اکثرهم لا یقولون» اکثریت جامعه را نادان و خود را دانا و آگاه به مصالح و مسائل عوام جامعه می‌ دانند. اگر ما بپذیریم که اکثریت جامعه نمی‌فهمند پس خدا برای چه خلقشان کرده‌است؟! اصلا چه لزومی به خلقتش بود وقتی طرف نفهم است؟! چه مسئولیتی از او می‌خواهید؟! این سوءبرداشت فلسفه خلقت را زیر سوال می‌برد.
این تفسیری که برخی در خصوص اکثریت می‌کنند برای این است که بگویند چون ما می‌فهمیم پس باید مسلط و حاکم بر دیگران باشیم. درحالی‌که از کجا معلوم آن اقلیت می‌فهمد؟! ملاک و معیارش چیست؟ خدا حق انتخاب و اختیار را از کسی نمی‌گیرد؛ چون اگر اختیار را گرفت دیگر انسان نیست. آزادی اندیشه، آزادی در اعمال اراده، آزادی در تعیین سرنوشت. اگر این‌ها را از او بگیری دیگر انسان نیست. ربات است. درحقیقت اراده‌ی انسان تجلی اراده‌ی خداست.
بعضی از آیات و روایات مربوط به یک محدوده زمانی و مکانی هستند و لزوماً نمی‌شود آن را به تمام دوران بسط داد. باید دید داستان چیست؟ خدا یک داستانی را تعریف می‌کند در یک قوم که یک عده‌ای هستند که ظالمند.خدا می‌فرماید« اکثر لا یعقولون » اما این بدان معنا نیست که لزوماً کل جامعه بشری نادان است. اگر این‌گونه باشد که جامعه بشری هیچ‌وقت به کمال نمی‌رسد.
اگر اکثریت لایعقلون هستند پس دیگر ارسال پیامبران و صالحان برای چیست؟! اگر این‌گونه باشد دیگر امیدی به اصلاح وجود ندارد. بلکه در یک نگاه کلان همه ما ضعیفیم. اسیر تاریخ، اسیر اجتماع، اسیر وراثت، اسیر خودخواهی‌ها و باورهای غلط. این‌ها باعث می‌شود فهم ما محدود شود. اما اصل بر این است که از این اسارت‌ها آزاد شویم نه این‌که در آن بمانیم. اگر هم خدا یکجا خطاب به لایعقلون می‌کند، می‌خواهد بگوید حواستان باشد؛ این تصمیم براثر نفهمی تان است. نه این‌که بگوید خوب این‌ها نفهم هستند، پس دیگر هیچ.
پس این‌گونه نیست که لزوماً یک عده قلیلی می‌فهمند و باید بر دیگران مسلط شوند و هر کاری دلشان می‌خواهد بکنند.این تفکری است که هم‌اکنون بر کل جهان حاکم است. خدا طبیعت را دست‌مایه و سرمایه انسان قرار داده و همه انسان‌ها در بهره‌وری و مالکیت آن به یک اندازه شریک‌اند. ولی اقلیت حاکم بر جهان آن را تصرف کرده، ثروتمند و مسلط بر بقیه انسان‌ها شده و آن‌ها را در فقر نگه داشته‌است. این فاصله عظیم طبقاتی که شما در دنیا و نیز در کشور خودمان می‌بینید،حاصل این نوع نگاه به اکثریت مردم است که در تضاد آشکار با نظام توحیدی است.
بنابراین برای رسیدن به عدالت اجتماعی، اصلاح آرمان‌ها و مبانی در اولویت است. آرمان و هدف رسیدن به رشد و کمال انسانی است. هیچ‌کس حق اعمال محدودیت برای دیگران ندارد. همه باید آزاد، مرفه و محترم باشند. چگونه محقق می‌شود؟ با عدالت در توزیع ثروت خدادادی. همه باید بتوانند از نعمات الهی استفاده کنند. البته در چارچوب ضابطه و منطق.
در کشور ما مشکلات زمانی آغاز شد که اقلیتی از مسئولین آرمان‌ها و مبانی شان تغییر یافت. یعنی اعمال قدرت و تسلط بر مردم جایگزین خدمت به مردم شد. قدرت و ثروت نشست جای آزادی‌خواهی، عدالت و ….
وقتی مبانی عوض شود، مسیر هم به‌صورت طبیعی عوض می‌شود و بالطبع ساختارهایی هم که پس‌از آن ایجادشده و قوانینی که وضع می شود، در خدمت آن است و نتیجه‌اش می‌شود اوضاع نابسامان و ناعادلانه کنونی.
سیستم و حاکمیت باید به‌صورت مستمر واگویه و ترجمان خواست مردم باشد و الا معنا و مفهوم خود را از دست می‌دهد. امیرالمؤمنین به‌صراحت فرمود:« لا رأی لمن لا یطاع».اگر شما نخواهید من کاری نمی‌توانم بکنم. حضرت می‌آید و مطلب را با مردم در میان می‌گذارد. عواقب مثبت و منفی تصمیمشان را گوشزد می‌کند. اگر مردم همراه شوند انجام می‌دهد و إلا خیر. چون قرار است مردم تصمیم بگیرند و رشد پیدا کنند.
مدیر و یا حاکم جامعه باید مسائل را توضیح دهد. موانع را بردارد و راه را نشان دهد و به قول قرآن تبیین کند نه این‌که جای مردم تصمیم بگیرد.نمی‌تواند بگوید شما مردم بروید کنار.بنشینید،ما جای شما تصمیم می‌گیریم. نمی‌تواند بگوید من به‌عنوان دولت یا مجلس جای شما تصمیم می‌گیرم. حتی اگر مخالفید بیخود مخالفید.نقش مردم در حکومت اسلامی بسیار اساسی است.
البته این مسئله، مشکل جهانی است و مختص به کشور ما نمی‌باشد. نوع حکومت‌های جهان نماینده مستمر اراده مردمشان نیستند. هر چقدر قدرت و ثروت حکومت‌ها زیاد می‌شود،مردم ضعیف‌تر می‌شوند. سیستم و حاکمیت باید ترجمان و نماینده اراده عمومی باشد. هر وقت حاکمیت از اراده عموم افتاد بین مردم و حاکمیت فاصله می‌افتد. تصمیمات هم دیگر اجرا نمی‌شود. چه کسی باید تصمیم را اجرا کند؟! غیر از مردم؟!
غرض اینکه؛ اوضاع نابسامان کنونی نتیجه دوری مردم از حاکمیت است و تا وقتی مردم در اداره کشور مشارکت نداشته باشند، اوضاع بهبود نخواهد یافت. دوستانی که خواهان عدم مشارکت عامه مردم هستند و آن را مغایر با صلاح نظام می‌دانند از اهمیت نقش مردم در اعتلای نظام غافل‌اند.بدون حضور و همراهی مردم پیشرفتی حاصل نخواهد شد.
والسلام….. ✍ سید مهدی موسوی

لینک کوتاه : https://nofeh.ir/?p=1329

ثبت دیدگاه