به گزارش نوفه، اوضاع رسانه ها و خبرنگاران در دوران پهلوی کامل محدود بود هر خبرنگار و رسانه ای از شاه از تعریف می کرد مجاز به فعالیت بود اما مابقی تحت فشار بودند
۱٫ روزنامه پیکار
این روزنامه را سال ۱۳۰۹ دانشجویان ایرانی مقیم آلمان در برلین منتشر کردند. در یکی از شماره های این روزنامه، کاریکاتوری از یک اژدهای آدمخوار کشیده شده بود. از این طرح چنین برداشت میشد که رضاشاه اژدهایی زمینخوار است و املاک مردم را میبلعد[۲].هنگامی که وزارت امورخارجه ایران از این روزنامه و متن منتشرشده آن با خبر شد، با وزیر مختار آلمان در تهران به مذاکره پرداخت و خواستار توقیف روزنامه مذکور و همچنین معرفی نویسنده آن شد. «احمد متیندفتری» که آشنایی کاملی نسبت به قوانین آلمان داشت، بهاتفاق «محمدعلی فرزین»، وزیر مختار ایران در برلین، مأمور مذاکره با مقامات آلمانی در این زمینه شد. سند این اقدام در ادامه آورده شده است
محمدعلی فرزین علیه مدیر و نویسنده پیکار به دادگاه برلین شکایت کرد و مدعی شد مقالات این روزنامه در تضاد با شئون کشور ایران است و ایران کشوری کاملاً آزاد است که بر مبنای اصول دموکراتیک اداره میشود.
بعد از مذاکره طولانی بین سفارت ایران و وزارتخانههای خارجه و دادگستری آلمان، وزارت دادگستری آلمان با توقیف روزنامه پیکار موافقت کرد. اما برای این منظور با یک مشکل قانونی مواجه بود و آن این بود که بر طبق ماده ۱۰۳ قانون جزای آلمان، در صورتی میشد از توهین به پادشاه مملکتی در آلمان جلوگیری شود که چنین قانونی نیز در کشور طرف مقابل وجود داشته باشد. با این همه، برای مدتی پلیس آلمان بهدستور دادگستری، از انتشار روزنامه پیکار جلوگیری کرده و شمارههای منتشر شده را نیز توقیف کرد. در ادامه، دولت ایران برای سلب هرگونه بهانه از دولت آلمان در مورد عمل متقابل ماده ۱۰۳ جزای آلمان، ماده واحدهای در این زمینه از تصویب مجلس شورای ملی گذراند. اما این بار نیز دادگستری آلمان بهعلت اینکه این قانون از طرف ایران پس از قانون آنها نگاشته شده است، از توقیف روزنامه پیکار خودداری کرد.
در داخل کشور نیز علیرغم مراقبتهای شدید نظمیه، شمارههایی از روزنامههای پیکار، درون بستههای پستی قرار داده و در شهرهای مختلف پخش شد و سروصدای زیادی بهپا کرد. در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۱۰ هجریشمسی، هفت شماره از روزنامه پیکار – که از برلین برای مدیران روزنامههای تهران ارسال شده بود – در پستخانه مرکزی تهران توقیف شد. بهدنبال این مسئله، سفارت ایران در برلین شدیداً به وزارت امورخارجه آلمان اعتراض کرد و خواستار جلب دکتر ونر، مدیر روزنامه پیکار به دادگاه و تبعید مرتضی علوی نویسنده پیکار از آلمان شد سرانجام درخواستهای مکرر وزارتخارجه ایران باعث شد تا پلیس مخفی برلین به خانه دکتر ونر ریخته و شش شماره روزنامه پیکار را ضبط و مدیر چاپخانه را نیز توقیف کند.
همچنین وزارت امورخارجه آلمان به سفارت ایران قول داد که از تحرکات مرتضی علوی علیه ایران جلوگیری کند. در این زمان نسخههایی از روزنامه پیکار در نقاط مختلف شوروی توزیع و این مسأله باعث اعتراض ایران به مسکو شد. «فتحالله پاکروان» وزیر مختار ایران در مسکو، ضمن ملاقات با «کاراخان»، قائممقام کمیساریای خارجه شوروی، خواهان توقیف روزنامه مذکور شدند. با این همه، سرانجام با فشارهای ایران، نخستین جلسه محاکمه متصدیان روزنامه پیکار – علیرغم تأکید ایران بر مخفی ماندن جلسات دادگاه – با حضور مطبوعات آلمان برگزار شد و دادگاه برلین رأی بر تبرئه متصدیان روزنامه پیکار داد. این امر باعث تیرگی روابط ایران و آلمان شد. پس از آن ماجرا و با سفر «تیمور تاش» به آلمان، روزنامه پیکار دیگر اجازه انتشار نیافت.
علاوهبر این، یکی از جراید مخالف و منتقد جمهوری رضاخان، روزنامه فکاهی و جسور قرن بیستم به مدیریت آقای «میرزاده عشقی» بود، که بنا بهروایت تاریخ، او نیز سرانجام پس از سانسور شمارههایی از این روزنامه، بهدستور رضاخان ترور شد. واکاوی تاریخ مطبوعات در دوران استبداد پهلوی اول، نشان میدهد که رفتار دولت و شهربانی نسبت به بعضی از مدیران جراید به اندازهای خشن و سخت بود که عاقبت پس از تحمل رنجهای فراوان در زندان جان داده و مدتها کسی حق بردن نام آنها را نیز نداشت. از جمله این مدیران، «فرخی یزدی» مدیر روزنامه طوفان است. وی اصالتاً از مردم یزد و شاعری خوشقریحه و نویسندهای توانا بود. بهمناسبت افکار آزادیخواهانه خود، مدتها در زندان رضاشاه بهوضع بدی بهسر میبرد و عاقبت هم با تزریق آمپول هوا در زندان جان داد و بدون آنکه شهربانی بگذارد کسی از مرگ او اطلاع پیدا کند، وی را به خاک سپردند. در ادامه با تفصیل بیشتری به فعالیتهای وی در روزنامه طوفان پرداخته می شود.
۲٫ روزنامه طوفان
روزنامه طوفان، روزنامه یومیهای بود که توسط محمد فرخی یزدی منتشر میشد. طوفان در طول مدت انتشار بهخاطر استبداد حاکم بر دولت پهلوی اول، بیش از پانزده مرتبه توقیف و باز منتشر شد. گاه نیز بهسبب زندانی شدن فرخی، انتشار روزنامه با وقفه مواجه شده است. البته در مواقعی که روزنامه طوفان توقیف میشد، فرخی با در دست داشتن مجوز و امتیاز سایر روزنامهها همچون «پیکار»، «قیام»، «طلیعه آئینه افکار» و «ستاره شرق» مقالات و اشعار خود را منتشر مینمود. فرخی اسم طوفان را با توجه به اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور برگزید. نوع و روش طوفان، خبری، تحلیلی و انتقادی و زمینه انتشار آن، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و توزیع گسترده آن، سراسری و مخاطبان آن، عمومی بود و بهشکل روزنامهای منتشر میشد. بهطور کلی، دوران فرخی را با طوفان به دو دوره اصلی بهشرح زیر میتوان تقسیم کرد؛
دوره اول ۱۳۰۲-۱۳۰۰
از همان بدو تأسیس طوفان آغاز شد و تا توقیف آن بهعلت نشر مقاله «امنیت چیست[۶]» در اعتراض به خودکامگیهای رضاخان و توقیف روزنامه اقدام و تبعید مدیر آن ادامه یافت. اصلیترین و مؤثرترین دوران انتشار طوفان همین دوره بود که نیش طوفان، همه صاحبان زر و زور، بهخصوص رضاشاه را آماج انتقادات خود قرار میدهد.
دوره دوم ۱۳۰۷-۱۳۰۵
انتشار مجدد طوفان در تاریخ ۶ شهریور ۱۳۰۵ و پس از دوره فترت دوسالونیمه توقیف، تعطیل و تبعید مدیر آن، آغاز شد و تا پایان دوران مصونیت سیاسی فرخی در مجلس هفتم (بهمنماه ۱۳۰۷) ادامه یافت. طوفان در این دوره بهدلیل اوضاع خفقانآور سیاسی، مجبور شد محتاطانه رفتار کند و سطوح آماج انتقادات خود را از سطح نقطه هرم قدرت، بهسطوح پایینتر (حاکمان محلی، رئیسان ادارات و…) تغییر دهد. دامنه این تغییرات بهحدی بود که برخی این دوره را دوره افول طوفان نامیدند[۷]. در اینجا برای بررسی دقیقتر، جدول محاسبه و مقایسه سطوح انتقادات مستقیم طوفان بین دوره اول و دوم ارائه میشود؛
نخستین اعتراض جدی فرخی علیه رضاخان به سالگرد کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ مربوط میشود، که رضاخان در پاسخ به جستجوگران عاملان کودتا، در دوم اسفند ۱۳۰۰ در بیانیهای خود را عامل اصلی این ماجرا معرفی کرد؛ «آیا با وجود من، مسبب حقیقی کودتا را تجسس کردن، مضحک نیست؟» با وجود این تهدیدات، فرخی یزدی همچنان علیه دولت رضاشاه موضعگیری مینمود. از جمله، فرخی در روزنامه طوفان سال دوم، شماره ۲۲ علیه اعلامیه تهدیدآمیز رضاشاه مبنی بر اینکه «قلم مخالفان را میشکنم و زبان میبُرم» و قانونشکنیهای وی، سرمقاله تندی نوشت و در بالای آن رباعی معروف ذیل را درج کرد؛
از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ وز یک طرفی عرصه به ملّیون تنگ
قانون و حکومتِ نظامی و فشار این است حکومت شترگاوپلنگ
این رویکرد فرخی باعث میشود تا روزنامه طوفان بهزودی با مشکلاتی مواجه شود. یکبار آن را توقیف کردند و فرخی مجبور شد خودش آن را زیر بغل بگیرد و در خیابانهای تهران بفروشد. بار دیگر خودش را زندانی کردند. فرخی با وجود این دشواریها چند سال به انتشار آن ادامه داد. فرخی که در جریان انتقال سلطنت از قاجاریه، از رضاشاه طرفداری میکرد، در دوره هفتم به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد. ولی در مجلس با انتقادات شدید خود از بعضی اقدامات دولت، موجبات نارضایتی شاه را فراهم آورد. شدیدترین نطق او در رد لایحهای بود که به بانک شاهی انگلیس اجازه میداد در ایران، زمین و اموال غیرمنقول بخرد.
فرخی این لایحه را با جریان ورود کمپانی هند شرقی به هندوستان مشابه دانست و گفت: این لایحه مقدمه مستعمره کردن ایران است و با تصویب آن، فاتحه استقلال ما خوانده شده است. پس از آن دیگر به او اجازه ورود به مجلس را ندادند و پس از پایان عمر دوره هفتم – چون مصونیت فرخی از بین رفته بود و امکان داشت او را بازداشت کنند – پنهانی از ایران گریخت و به شوروی رفت. لیکن چون در مسکو هم محیط را با افکار خود مساعد نیافت به آلمان پناهنده شد. زندهیاد فرخی مدتی در آلمان اقامت داشت؛ لیکن از لحاظ مالی و امکانات و محلزندگی در مضیقه بود. دولت ایران از این وضع استفاده کرد و با دادن تأمین و قول و قرار او را راضی کرد به ایران بازگردد. فرخی فریب خورد و به ایران بازگشت. اما هنوز به تهران نرسیده، مجبور به اقامت اجباری در زندان شد. روح آزرده شاعر، انتقام این عهدشکنی را با سرودن غزل معروفی گرفت که این ابیات آن پس از گذشت سالیان دراز هنوز در یادم مانده است؛
ای که گفتی تا به کی دربند، دربندیم ما
تا که آزادی بود در بَند، در بَندیم ما
کشتی ما را خدایا، ناخدا در هم شکست
با وجود آنکه طوفان را خداوندیم ما
فقر و بدبختی ایرانی بود زان رو که ما
پاسبان گنج نفت و سنگر هندیم ما
بنابراین، با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ روزنامهنگاران نخستین گروهی بودند که هدف هجوم واقع شدند و نشریاتشان طبق ماده ۴ بیانیه کودتا تعطیل و خیل عظیمی از آنان دستگیر شدند. از کودتا تا انقراض قاجار، جمعی از روزنامهنگاران برای جلوگیری از استقرار دیکتاتوری مرارتها کشیدند و رنجها بردند؛ جمعی محاکمه شدند، عدهای کتک خوردند و چندین تن جان بر سر قلم نهاند. تشکیل اداره اطلاعات نظمیه برای کنترل و سانسور مطبوعات، آتشسوزی دفتر روزنامهها، ممنوعیت خواندن روزنامه در ادارات، سرنوشت نشریه «نسیم شمال» و «سیدشریفالدین حسینی گیلانی»، تأسیس اداره راهنمای نامهنگاری در وزارتکشور، هجوم مأموران شهربانی به دفاتر روزنامهها و حبس روزنامهنگاران ، صدور دستور هیأت وزیران به وزارت معارف در مورد بازرسی روزنامهها و مجلهها، ترور عشقی و قتل فرخی، تعطیل نشریات بنابر پافشاری سفارتخانهها و کنسولگریهای روس و انگلیس و… از جمله رویدادهای مطبوعاتی در دوره پهلوی اول است.«تقی آرانی» نیز که مجله «دنیا» را منتشر میکرد، بهطرز مشکوکی در زندان مخوف رضاشاه درگذشت. بدین ترتیب، فضای اختناق و استبداد، بهخصوص در عرصه مطبوعات، به اوج خود رسید و فضایی ناامن را برای روزنامهنگاران رقم زد. با این حال، بودند روزنامههایی که به تملق دولت پهلوی کوشیدند و عاقبت نیز موفق شدند چند صباحی ادامه حیات دهند. در ادامه بهبرخی از آنها اشاره میشود.
روزنامه شفق سرخ
روزنامه شفق سرخ در تهران بهمدیریت «علی دشتی» تأسیس و در سال ۱۳۰۰ هجریشمسی منتشر شده است. شماره اول شفق سرخ در تاریخ ۱۱ اسفندماه سال ۱۳۰۰ هجریشمسی انتشار یافته و در سالهای اول، دوم و سوم، روزنامه هفتهای سه شماره و از تاریخ شنبه ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ هجریشمسی اواخر سال سوم، روزنامه مبدل به یومیه شده و هفتهای پنج شماره منتشر شده است. سال اول انتشار شفق سرخ در تاریخ ۱۱ حوت ۱۳۰۱ هجریشمسی پایان یافته و برای تنظیم امور داخلی روزنامه، مدت یک هفته تعطیل بوده است. مجدداً در تاریخ یکشنبه هفته بعد انتشار یافته و از این تاریخ سال دوم روزنامه شروع شده است. در شمارههای آغازین شفق سرخ واکنش دشتی به رفتار خشن و سرکوبگرانه رضاخانِ سردارسپه در قبال مطبوعات چنین بود؛
«آقای سردارسپه، بخوانید و بهدقت هم بخوانید؛ زیرا از وقتی که متصدی وزارت جنگ شدهاید، کمتر اینگونه کلمات به مسامع شما رسیده است… آقای سردارسپه، آن روزیکه مدیر ستاره ایران را به امر شما شلاق زدند، یک نفر به شما نگفت که این رفتار در خاطره عموم ملت چقدر اثر سوء بخشیده است. آن روزی که مدیر ایران آزاد بهحکم شما تبعید شد، کسی اینقدر در راه دوستی شما فداکاری نداشت که از اصدار این حکمی که به قلوب عناصر آزادیخواه یک صدمه غلیظی میزد، جلوگیری نماید… در مملکتی که آزادی را به قیمت خونهای مقدسی بهدست آورده و حکومت را از محمدعلی میرزا و درباریان و وزرا گرفته به قانون دادهاند، آیا قضاوت در مندرجات جراید از وظایف یک نفر نظامی بهکلی خارج نیست؟ آقای سردارسپه، من یک قلم بیشتر ندارم و آن را هم حکومت نظامی شما میتواند در هم بشکند و حالت روحیهام نیز برای تحصن در هیچجا و تشبث بههیچ بیگانهای حاضر نیست؛ ولی، معذلک، چون نمیخواهم سرنوشتهایی نظیر اسلاف شما منتظر شما بوده باشد، این حقیقت خالی از آلایش را میگویم… شما برای اجرای نیات خود و برای توسعه قوای نظامی و عظمت دادن ایران، باید نهتنها مطابق قانون و اصول حکومت ملی ایران رفتار کنید، بلکه دست به دست آزادیخواهان داده بنای استبداد و مفاسد موجوده اجتماعی را متزلزل کرده برای کلیه مظاهر اجتماعی خود یک طرح تازه و جدیدی بریزید…[۹]» با وجود این انتقادات در ابتدای کار، شفق سرخ پس از مدتی و تحتتأثیر شرایط پر اختناق زمان رضاشاه، حامی وی و الگوی کمالیستی رژیم ترکیه شد. این مسئله ناشی از شرایط سانسور و خفقان شدید دوران پهلوی اول بود که روزنامهنگاران حیات خود را منوط بهحمایت و طرفداری از حکومت و شخص رضاخان میدیدند. مسئله حمایت شفق سرخ از رضاخان بهجایی رسید که ملکالشعرای بهار در منظومه جمهورینامه، نام دشتی را در کنار میرزاکریمخان رشتی و سیدمحمد تدین، بهعنوان یکی از گردانندگان اصلی ماجرای جمهوریت آورد
چو جمهوری شود آقای دشتی علمدارش بود شیطان رشتی
تدین آن سفید کهنه مشتی نشیند عصرها در توی هشتی
کند کور و کچلها را خبردار ز حلاج و ز رواس و ز سمسار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
۲٫ روزنامه سهند
این روزنامه به صاحبامتیازی «محمود غنیزاده سلماسی» از سال ۱۳۰۵ هجریشمسی در تبریز منتشر میشد. بنا بهروایت کتاب «تاریخ جرائد و مجلات ایران»، نام غنیزاده در ردیف مؤسسان مشروطیت ایران در آذربایجان قرار دارد. بعد از مرگ او در سال ۱۳۱۳ هجریمشی روزنامه بهمدیریت «احمدزاده دهقان» انتشار یافته است. مضمون و محتوای سرمقاله شمارههایی از روزنامه بهشرح زیر است؛ تمجید و تعریف از رضاشاه و تاریخ باستانی ایران، تبلیغ برگزاری جشن تولد اعلیحضرت در ۲۴ اسفند، قدردانی از رضاشاه بهخاطر انتصاب میرزا خلیلخان فهیمی به استانداری آذربایجانشرقی، اخبار مسافرت اعلیحضرت همایون به ترکیه و نتایج آن، سیل ۸ مرداد ۱۳۱۳ تبریز و خسارات آن با عنوان «تبریز دهسال عقب افتاد، چه باید کرد؟» و…با توجه به موارد فوق، بهنظر میرسد دلیل طولانی بودن عمر این روزنامه، آن بوده است که کمتر به موضوعات انتقادی در حوزه سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی اول میپرداخت تا از تعطیلی و سرکوب در امان باشد.
در عینحال در برخی از شمارههای اولیه روزنامه بهصورت موجز رگههایی از انتقاد دیده میشد که ادامهدار نبود. اما در کل، این روزنامه خط و مشی تعریف و تمجید از رضاشاه را برگزید. کارهای او را بزرگ جلوه میداد و برخی مواقع مطالب غیرواقعی منتشر میکرد. بهعنوان نمونه در شمارهای از روزنامه سهند آمده است؛«چرا در اجرای قانون انتخابات، از مرکز گرفته تا اقصینقاط حدود مملکت مسامحه میشود؟! با اینکه زمامدار محبوب کل و پادشاه مملکت اکیداً امر به آزادی انتخابات میفرمایند باز کاسه از آش گرمتران در پرده و عیان از اعمال نظریات شخصی خودداری نمیکنند… علت هم این است که ما رشد سیاسی نداریم البته یادآوری این نکته ضروری است که زمینهسازی و دخالت رضاشاه و کارگزاران او در انتخابات مجلس محرز بود. او با انتخاب افراد مورد نظرش برای نمایندگی مجلس، آنجا را به محفل تصویب فرامین پادشاه تبدیل کرده بود. بهنظر میرسد که منظور نویسنده آن مطلب، عدم رشد سیاسی مردم بوده است.در شماره دیگر از روزنامه سهند به مقالهای برمیخوریم که درباره قانون استخدام کشوری و دخالت حکام ولایت در عزلونصب کارکنان ادارات انتقاد شده است روزنامه سهند در شمارهای توجه نمایندگان شورای ملی را بهوضعیت اسفناک و رقتآور شهر سلماس جلب کرده است که در نتیجه غائله سمیتقو و اکراد آن حدود اتفاق افتاده بود. نویسنده سرمقاله از نمایندگان خواسته بود که برای بهبودی وضعیت منطقه سلماس اقدامات عاجلی انجام دهند
روزنامه سهند سرمقاله چندین شماره خود را به گزارش مسافرت رضاشاه به ترکیه و شرح ملاقات و سخنرانی او در آنجا اختصاص داده است. این نشریه ضمن تمجید از پادشاه ایران، او را اینگونه معرفی میکند «اعلیحضرت روح ایرانند در ادامه بهعوامل معنوی بسیار محکمی که ملت ایران و ترکیه را به همدیگر مربوط ساخته اشاره میکند؛ «رابطه اخوت اسلامی، وحدت نوع و طرز احساسات و تفکر اتصال بلاواسطه حدود طرفین، سهولت تفهیم و تفهم از حیث زبان، اختلاط دائمی افراد ملتین با همدیگر و سایر چیزهای مشابه که اگر حمل بر اغراق نشود روابط ازلی باید به آنها نام نهاد….سهند در شماره دیگری نوشته است که بهمناسبت فوت آتاتورک، رئیسجمهور ترکیه یکماه دربار شاهنشاهی ایران عزادار است و پرچمهای لشگری و کشوری در داخل کشور نیمه افراشته خواهد بود این اخبار بیانگر آن بود که حکومت پهلوی برای ارتباط با کشور همسایه ارزش دوچندانی قائل بود. رضاشاه در مسافرت به آنجا مبهوت پیشرفت، ترقی و اصلاحات انجام شده توسط آتاتورک شده بود. روزنامه سهند در شمارههای بعدی بهذکر همین ترقیات پرداخته است. این روزنامه تنها روزنامهای بود که از سال ۱۳۰۰ تا آخر حکومت رضاشاه دوام آورد.
در یک جمعبندی کلی باید بیان داشت که در عصر رضاشاه، مطبوعات تحت کنترل و نظارت شدید حکومت قرار داشت و بسیاری از روزنامههای مخالف اراده حکومت توقیف شدند. بههمین دلیل، بسیاری از روزنامهنگاران مخالف، زندانی و یا با گرفتن پول، محکوم به سکوت اجباری شدند. بهتعبیر دیگر، کمتر روزنامهای را میتوان سراغ گرفت که در دوره حکومت پهلوی اول منتقد باشد و حداقل یکبار توقیف نشده باشد. حتی رضاشاه از طریق نمایندگان سیاسی ایران در کشورهای خارجی، دامنه سانسور مطبوعات را گسترش داده بود. چنانچه مطلبی برخلاف میل و منافع حکومت در یکی از روزنامههای خارجی بهچشم میخورد، حکومت ایران، در جهت تکذیب و یا تقاضای توقیف و محاکمه مدیر روزنامه و یا حتی قطع روابط اقدام مینمود. با وجود این شرایط، تنها مطبوعاتی به کار خود ادامه دادند که در جهت ثبات و تحکیم پایههای استبداد رضاخانی حرکت میکردند. این موضوع باعث اعتراض بسیاری از روزنامهنگاران شد. «در یکی از اسناد به تاریخ ۱۸ تیر ۱۳۰۵، مدیر روزنامه میهن، ابوطالب شیروانی، ضمن ابراز نارضایتی از توقیف روزنامه تختجمشید در شیراز میگوید… اگرچه این رویه (سانسور) در مرکز مملکت نیز ادامه دارد، لیکن ماها موظف هستیم که تذکر بدهیم که در کابینه حضرت اشرف اختناق مطبوعات، آن هم تا این درجه سخت و غیرقابلتحمل، سزاوار نیست پس از سلطه کامل سانسور و سایه سنگین سکوت در عرصه مطبوعات داخلی و خارجی مربوط به اوضاع ایران و نیز سرکوب ایلات و عشایر، همچنین حذف رجال قدرتمند و ذینفوذ کشور، گام بعدی استبداد در پیشبرد پروژه تکمیل دیکتاتوری برداشته شد. حذف مذهب و روحانیت، هدف اصلی این اقدام بود.