به گزارش نوفه حجت الاسلام لواسانی نوشت:
اسلام دین اجتماعی است، که متأسفانه کمتر به این امر توجه شده است. اما واقعیت این است که اسلام هویت اجتماعی دارد، و بیشتر دعوت پیامبران الهی معطوف به جامعه و اجتماع بوده است و هدف اصلی آنان نیز تحقق جامعه و اجتماعی اسلامی بوده است. این حقیقت از قرآن بهخوبی روشن میشود که هم مبارزه با کفر و هم تلاش برای تحقق عینی ایمان، در بستر اجتماع جریان دارد. در منطق قرآن کفر به طاغوت و ایمان بالله در بستر اجتماع معنی دارد: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لَا انْفِصامَ لَها» [بقره: ۱۵۶] و این امر وظیفۀ همۀ پیامبران الهی است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» [نحل: ۳۶]
بنابراین اولاً ایمان بالله و بندگی خدا، ملازم با اجتناب و دوری از طاغوت است و ثانیاً این حقیقت برای هر امتی توسط پیامبران الهی تبیین شده است. بنابراین حقیقت ایمان بالله، پذیرش حاکمیت الهی است که در آیۀ شریفه با تعبیر «أن اعبدوا الله» بیان شد. و البته آیات در این زمینه کم نیست.
روایتی از امام صادق سلام الله علیه است که در موضوع حاضر خیلی جالب است. حضرت میفرمایند:
«إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِيمَ الْإِيمَانِ وَ لَمْ يُطْلِقُوا تَعْلِيمَ الشِّرْكِ لِكَيْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَيْهِ لَمْ يَعْرِفُوهُ» [الکافی؛ ج: ۲؛ ص: ۴۱۵] .
«بنیامیه مردم آموزش ایمان را آزاد گذاردند و آموزش شرک را آزاد نگذاشتند. تا زمانی که مردم را به آن (شرک) وادار کنند، آن را نشناسند.»
حقیقت ایمان بدون نفی شرک ظهور ندارد. روشن است که بنیامیه مردم را به بتپرستی و شرک آشکار وادار نمیکردند، بلکه عقل آنان را چنان خفیف میکردند که بنیامیه هرچه بکنند، آنان از ایشان فرمانبرداری نمایند، تا جایی که حتی وقتی نماز جمعه را چهارشنبه خواندند، کسی کنجکاو نشد که مگر میشود، نماز جمعه را چهارشنبه خواند!
بنابراین هرگونه ستم و فساد و ناعدالتی از بنیامیه را بدون هیچگونه پرسشی میپذیرفتند و اگر هم در ذهنشان چیزی خلجان میکرد، محافظهکارانه و مصلحتاندیشانه از کنار آن میگذشتند.
بنابراین منظور از ایمان و شرک در روایت معنای عملی آن است که ایمان در عمل فردی و اجتماعی مردم چیست؟ و شرک در عمل فردی و اجتماعی مسلمانان به چه معنی است؟ اگر ایمان باشد، برای مثال نماز و روضه و عبادت باشد، اما قیام لله و قیام بالقسط نباشد، این چه ایمانی است؟ این همان است که میگویند: افیون جامعه است. هزاران رکعت نماز بخوانیم، اما نسبت به فساد و ستم ـ که جلوهای شرک هستند ـ بیتفاوت باشیم؟ آیا مومن به معنای حقیقی هستیم؟ یا مومن مجازی هستیم؟ و این روش حکومت بنیامیه و همان اسلام آمریکایی در کلام امام عزیز ماست. بنابراین راه رسیدن به حقیقت ایمان، نفی شرک در عمل است و نفی شرک در عمل به معنای نفی حاکمیت طاغوت، و نفی فساد و ستم و بیعدالتی و تبعیض در عمل اجتماعی است. چنین نیست؟ باید ایمان و شرک در زیست و کُنش اجتماعی اسلامی مابازاء داشته باشد.