• امروز : شنبه - ۲۹ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : 19 - رجب - 1446
  • برابر با : Saturday - 18 January - 2025
8
ابو هادی

نشانه‌ها و اوصاف حاکم طاغوتی‌‌

  • کد خبر : 2555
  • ۳۰ آبان ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۷
نشانه‌ها و اوصاف حاکم طاغوتی‌‌
معنای استبداد این است که کسی که اداره جامعه به دست اوست، تنها به رأی و میل خود متّکی باشد و رأی و میل مردمی که زمام امور آنها به دست اوست، در تصمیم‌گیری‌های او تأثیر نداشته باشد. برایش مهم نیست مردم چه میخواهند؛ آنچه مهم است رأی و نظر خود اوست. استبداد برای اداره یک خانه نیز عیب است؛ چه رسد به اداره جامعه و کشور

هنگامی که به دنبال منبع این کلیپ جست و جو می‌کردم، متوجه شدم این سخنرانی در سایت رهبری منتشر نشده. اما در روزنامه جمهوری در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۶۳ انتشار پیدا کرده. این سخنرانی نکات جالب دیگری هم داشت و مناسب دیدم بخش‌هایی از آن را تقدیم کنم:

هر بیماری یک راه درمان دارد. جامعه‌ای که دچار بیماری “حاکم مستکبر” شده، راههای درمان گوناگونی دارد. یکی از آن راهها که موردنظر ما است، توجّه مردم است. اگر مردم هشیار باشند و تا نشانه‌های کبر و غرور و خودخواهی را در زمامداران دیدند، فورا و خیرخواهانه اعتراض کنند. و اگر درصدد رفع برنیامدند، در مقابل او تعرّض کنند، یقینا این بیماری درمان خواهد شد. علی علیه‌السلام در خطبه قاصعه به مردم خطاب می‌کنند که اگر احساس کردید مسؤولان و سردمداران جامعه تکبّر به خرج دادند، از آنها اطاعت نکنید

استبداد آشکارترین نشانه حاکم طاغوتی است. معنای استبداد این است که کسی که اداره جامعه به دست اوست، تنها به رأی و میل خود متّکی باشد و رأی و میل مردمی که زمام امور آنها به دست اوست، در تصمیم‌گیری‌های او تأثیر نداشته باشد. برایش مهم نیست مردم چه میخواهند؛ آنچه مهم است رأی و نظر خود اوست. استبداد برای اداره یک خانه نیز عیب است؛ چه رسد به اداره جامعه و کشور

بنده میگویم حتی وجود قوه قضائیه قوی و نظارت مردمی با همه ابعاد آن نمی‌تواند دیکتاتوری و استبداد را از جامعه ریشه‌کن کند. مستبدانی که بر تخت سلطنت و حکومت مطلق تکیه زدهاند، به نظارت مردم و دستگاه قضایی نیز ترتیب اثر نخواهند داد. قوه قضائیه را یا تضعیف می‌کنند، یا در اختیار خود می‌گیرند و نظارت مردم را با تبلیغات دروغین کم و یا خنثی می‌سازند. پس استبداد با قانون، قوّه قضائیه و نظارت مردم محدود میشود، ولی ریشه‌کن نمی‌شود. آنچه استبداد را ریشه‌کن میکند، تقوا و عدالت است.

درست گفته‌اند که: «الناس علی دین ملوکهم»؛ مثلاً می‌گویند ولید بن عبدالملک علاقه‌مند به ساختمان و قصر و کاخسازی بود؛ لذا در ده سالی که او حاکم بود، هر وقت مردم در بازار، مسجد و سر نماز به همدیگر می‌رسیدند، از یکدیگر می‌پرسیدند تازه زمینی نخریدی، تازه خانه‌ای نساختی؟ خوی ساختمان‌سازی خلیفه در مردم نیز منعکس شده بود.
پس از ولید، سلیمان بن عبدالملک روی کار آمد. سلیمان اهل لباس‌های فاخر و زیبا بود. در زمان او، مردم لباس‌های همدیگر را دست می‌زدند که این پارچه را از کجا خریدی؟ مد لباس امروز این است، آیا این مد را میپسندی

پس از او عمربن عبدالعزیز حاکم شد. او مردی متعبّد و اهل عبادت بود. از این‌رو، مردم هرگاه به همدیگر می‌رسیدند، می‌پرسیدند چقدر قرآن خواندی؟ دیشب کدام ذکر و ورد را خواندی؟ آیا نماز و نافله شب خواندی؟

بنابراین ویژگی حاکم در مردم بازتاب دارد. انحصارطلبی یکی از این ویژگی‌هاست. نوعی دیگر از انحصارطلبی حاکمان که خطر آن کمتر از انحصارطلبی در مال و ثروت نیست، انحصارطلبی در مقام و مسؤولیت اجتماعی است. حاکم طاغوتی مایل است کلید همه فعّالیّت‌های حکومت در دست خودش باشد، به دیگران اطمینان نمی‌کند و میدان نمی‌دهد

همه پست‌ها و مقام‌ها را برای خود می‌خواهد. البته خود، به معنای شخص او نیست. دوستان، نزدیکان و کسانی که در رأس قدرت بودن آنها به معنای در رأس قدرت بودن شخص خود اوست، با او شریکند. هر کس با او همراه نباشد، از مقام و مسؤولیت اجتماعی محروم است

هر چند صلاحیت‌های فراوانی نیز داشته باشد. نمونه بارز این انحصارطلبی در قدرت را در حکومتهای وراثتی میبینیم؛ البته وراثتی که منهای معیارها و ارزشها باشد. در دنیای کنونی استئثار قدرت و مقام به شکلهای مختلف وجود دارد؛ مثل باندهای قدرت و خویشاوندان و اقربای دولتمردان

اسلام در نقطه مقابل این منطق و فرهنگ است. در اسلام مقامهای اجتماعی، پایگاه قدرت و کامجویی نیستند، بلکه سنگر مسؤولیتند. مردی به پیامبر (ص) گفت: یا رسول اللّه حکومت چیز بدی است! حضرت فرمود: حکومت چیز بسیار خوبی است؛ امّا با دو شرط. اول این که حاکم حق داشته باشد حکومت را به دست بگیرد و غاصب مقام خلافت نباشد. دوم آنچه بر او واجب شده انجام دهد

لذا حکومت در رأس مسائل اسلامی قرار دارد. امامت و ولایت در روایات بسیار مورد تأکید قرار گرفته؛ زیرا امور مادی و معنوی مردم را رشد می‌دهد. بهشت رفتن مردم در اختیار حکومت است و اگر لیاقت یا تعهّد و دلسوزی نداشته باشند و وظایف خود را ندانند یا بدانند و اعتنا نکنند، سرنوشت آن حاکم و همه مردم زیر دست او، جهنّم است!

با تلخیص از از مقاله حکومت و ولایت، نوشته رضا حق پناه به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی ۲۴ شهریور ۱۳۶۳

لینک کوتاه : https://nofeh.ir/?p=2555

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه